تا تو اسیر تویی قطره ای نه دریایی
زخود حجاب خودی دور کن ببین مایی
پسند خلق تو را رانده است دور از حق
کجا روی به خرابات تا نه رسوایی
هوای خویش مبین گر هوای او داری
برای او نشوی هر زمان که خود رایی
خدای خویش طلب کن که عمری گذرد
هنوزم در پی بت های جد و آبایی
مراد خود مطلب گر وصال او خواهی
چه سود هر نفسی پای بند سودایی
نمی رسی به بقا تا نه ای زخود فانی
به آستانه ی الا رسی اگر لایی
نویسنده: بیقرار(سه شنبه 86/12/28 ساعت 5:28 عصر)